به نظرم این که بتونی حرف دلت رو بزنی و اگه باش مخالفت شد بازم تکرارش کنی و بهت برنخوره که چرا باش مخالفت شده و بازم تکرارش کنی و ناراحتم نشی و رفتارت تهاجمی نشه و رو مسائل دیگهات هم تاثیر نذاره خیییییلیییی هنر مهمیه.
مهمه که حرفت رو بزنی،
مهمه که به خواستهات برسی،
مهمه که دلسرد و دلزده نشی.
مهمه که زننده نباشی.
با خواهرم یکم حرف زدم و بهش از اون تفاوتهای خانوادگی که تو پست اول نوشته بودم گفتم، خواهر گفت که تو هم تابحال بهش از اذیتهایی که تو خونه اونا میشی گفتی؟ گفت چرا میخوای خونه ما رو شبیه خونه اونا کنی؟ چرا فک میکنی اونا خوبن و ما باید تغییر کنیم؟ و من الان فکر میکنم که شاید چون خودم اینجوری فک میکنم همسر هم همینجوری فک میکنه...
از اینکه دیر جواب پیام بده یا جواب پیام نده عصبانی میشم و این ناراحتیم رو گاهی بروز میدم ولی به نظرم نحوه بروزم خوب نیست. خیلی تهاجمی بروز میدم.
خ.ا گفته بود که وقتی خواستهای داری محکم و شجاعانه مطرح کن و من توی چند مورد این کارو کردم. سعی کردم راست بشینم و محکم حرف بزنم، خوب چند درصدی از حرفهام رو تونستم بزنم ولی اون مثلأ میگفت که این حرفهایی که میخوای بزنی تو دفترچه نوشتی؟ (یعنی جمعبندی کردی توی ذهنت؟) راستش بعدش به ذهنم رسید که باید میگفتم جلسه کاری نیومدم که همه چی رو از قبل نوشته باشم.. با هم حرف میزنیم و با هم فکر میکنیم تا به نتیجه برسیم... ولی گاهی فک میکنم اون یک طرف گود ه و من طرف دیگهاش.
خواهر گفت تو وقتی با یه چیزی مخالفی، مخالفتت رو بیان نمیکنی میگی چون اون این شکلی دوست داشت پس اون کار رو انجام میدیم. راس میگه و بعد از یه مدت هم از دستش شاکی میشم که چرا همش هر چی اون میگه میشه.
خلاصه این هم از این.
امیدم به چهارشنبه هستش. مع السعاده، مع الاسف.
- ۹۷/۰۴/۰۲